پاسی از شب نگذشته بود که این جمله (سالروز آزادی خرمشهر مبارکباد)از مدارس ایرانی درکویت بصورت پیام کوتاه ،تلفنی به من وخیلی هارسید واین هم جواب بنده آری خرمشهر راخدا ازاد کرددراین هیچ شک وریبی نیست.
خواست خدا بود
صحیح است که خدا خرمشهررا آزاد کرد ولی بنده اش تا همینک ازادش نکرده است دشمنانی از دشمن بدتر وخونخوارتر،در حیرت وتعجبم که چرا اسمش را دوبار تغییر داده اند محمره بود وخونین شهر شد واخرش خرمشهرشاید واژه پیشینش بوی مقاومت وایثارداشت،نمی دانم که خرمی شهرش ازکجا آمده است،کدام خراباتی نام این شهر ویران هنوزجنگزده گمنام راخرمشهر نامیده است؟
اری خرمشهر را خدا ازاد کرد
ولی هنوز خرمشهر عروس گلگون کفنی است که صورتش از خون فرزندان دلاورش سرخ مانده است
اری خرمشهر راخدا ازاد کرد
ولی هنوز خرمشهر لباس جنگ را ازتنش نافکنده است وهنوز آثار جنگ تجاعید پیشانی مقدسش راکه راز ایستادگیش است هزاران حکایت رانمایان می کند،،هنوز بوی خون ودود وباروت در تمامی کوچه پس کو چه هایش بلند میشود،چاله چولهای خیابانهایش وجای خمپاره و ترکش باقی مانده بر دیوارهایش تاهمین امروز چشمهای تاریخ را سرمه باران میکند
هنوز جیغ وداد مردم بی گناهش را که درروز چهارشنبه سیاه قتل عام کردید به گوش می رسد
همین دیروز بود که اثار جاودانه اش قصور وکاخهای شیوخ وامیرانش را با خاک یکسان کردید،
انگار نه انگار این محمد بود که دروازهای شهرخرم را به روی دشمنانتان همینطور که شما میگفتید بست ونگذاشت جولانگاه ابدیشان شود
اری خرمشهر را خدا ازاد کرد
ولی فهیمه هنوزم تا هنوز است کپسول گاز را تا دو کیلومتری برسرش حمل کرده ونفسهای خسته اش با دودی که از دودکشهای شهرش به هوا بلند میشودقصه جان سوختنش را تا بی کران می برد ودریاهای گاز ونفت زیر پاهای خشک پر از ترکش همچون رود کارون غربتی بیگانگان را می کند
اری خرمشهر را خدا ازاد کرد
ولی چه شد که نخلستانهای سر به فلک کشیده بهشتیش ، باغهاوگلستانهای سبز فردوسش خاکستر شد ودشتهایش کربلای حسین شد همان حسینی که شب وروز چشمهایتان دروغ وار اشک ریزان ان است
از محسن بپرسید که کجا بازی میکند در کدام باتلاق وشوره زاری که هر هفته ای چند بار شیشه ای از لابلای انگشتهای معصومش را با دستان کوچکش در می اورد وبه بازیش ادامه می دهد
از علی بپرسید که در آشغالها چکار می کند مگر اینچنین جاهایی مال بازی کردن است؟
نه خیرعلی همان علی پسر شهیداست که جانش رافدای خونین شهر و وطن کرده واین چنان جواب ان فداکاری راگرفته است
به ان طرف خیابان بروید اری درست است ان دکه سیگار فروشی را میگویم ببینید که دانشجوی فارغ التحصیل با مدرک مهندسی چطور درب نوشابه راباز کرده وبا دستانی پر از سخاوت هنرمندانه وارتقدیم میکند
ان ورتر بروید اری ان جوان بدبختی که اخر خیابان نقش زمین شده ودارد نفسهای اخرش را با حسرت واه بدنبال ذره ای مواد مخدر با چشمانی پراز اشک ونگاههایی ملتمسانه به رهگذرها می دواند
خجالت نکشید به ان پیرزن نگاه کنید که عبایش همرنگ خاک سرزمینش ازخاکی هم خاکی تر شده است اری همان رامیگویم که با دستهای لرزان وپینه بسته اش برگ نخلهای نیمه سوخته شهرش را بافته تا جارویی درست کند وبفروشد تادستش به روی هر مرد ونامردی دراز نشود
اری خرمشهر را خدا ازاد کرد
وخدا دانست که این سرزمین مال عربهاست وبخاطر همین است که ازادش کرد وان روز خواهد رسید که سندش را امضاء خواهند
کرد..
درود خدا بر مردمانش ودرود خدا برتو ای عروس وطن
فاضل الاحوازی...نموت ویحیى الوطن